یک مرد مینوشت.



سلام به همه دوستان و عزیزان

آرزو میکنم ساله خوبی شروع کرده باشین و لحظه لحظه هاتون با سلامتی و دلخوشی پیش رفته و برود!


ایام تعطیلات عید، قبلش و بعدش فرصت های خوبی برای مسافرت رفتن هستن، من چند تا نکته رو برای مسافرت بهتون پیشنهاد میکنم:


الف) موقعیت های زمانی و مکانی:

  1. کیش و قشم و چابهار و کلا جنوب رو بذارید واسه سه ماه زمستون، تا قبل از عید، حتی المقدور هم تو روزای وسط هفته برید که هم خلوته هم ارزون 
  2. بعد از عید تا اردیبهشت سمتای کاشان و اصفهان و شیراز خیلی خوبه، مشهد هم خوبه خراسانای شمالی و جنوبی هم عالی هستن
  3. خرداد و تیر و مرداد رو بذارید برید سمت غرب، لرستان، چهارمحال، آذربایجان ها، اردبیل، کرمانشاه، فیروزکوه، دماوند، زنجان، قزوین
  4. و اما پائیز فصل شمال رفتنه هوای خوبی میتونه داشته باشه

ب) موقعیت های مکانی خاص که حتما پیشنهاد میکنم ببینین:
  1. جاده مسیر مریوان به پاوه، روستای حجیج، نوسود و اورامانات مه، حتما ببینینش، به مراتب زیبا تر و خوش آب و هواتر از ماسوله است و واقعا مه
  2. مسیر شاهرود به دامغان روستاهای اطراف جاده رو حتما ببینین
  3. توی اردبیل هفت چشمه سردابه رو حتما ببینین
  4. نرسیده به آستارا تو پره سر یه آبشار خیلی قشنگ هست
  5. کویر مرنجاب رو از دست ندید
  6. جزیره هرمز بینظیره، هر وقت خواستین برین قشم کمتر از یک هفته برنامه ریزی نکنین
  7. سمت چابهار به مست خلیج گواتر برید چیزهای عجیب و غریبی خواهید دید به عمرتون در هیچ جای جهان ندیدید! لوکیشن فیلم های علمی تخیلی هستن وااقعا باید دید تا باور کرد
  8. لرستان و چهار محال حتما برید، یَک جاهای بکری داره که خدا میدونه چققدر قشنگن.

ج) نکات کنکوری در سفر:
  1. از بعضی ماشین ها تو جاده و اتوبان ها فاصله بگیرد، از پرشیا و پراید و  206 ای که شماره پلاکشون 21، 68، 38، 78  باشه حتما فاصله بگیرید مخصوصا اگه خانواده توش نباشه.
  2. از ماشین هایی که یه دختر پسر توشونن فاصله بگیرید چون هواسشون اصلا به رانندگی نیست
  3. از زاننده های زن فاصله بگیرید تو هر ماشینی میخواد باشن و همیشه هواشون رو داشته باشید که هول نشن، چون ممکنه ناخواسته به خودشون و شما آسیب بزنن
  4. تو ایام تعطیل تابستون و عید تو هر شهر و روستایی میتونین از ستاد اسکان تو مدارس استفاده کنین، یه کلاس درس بهتون میدن که معمولا گرمایش و سرمایش آنچنانی نداره ولی قابل قبوله یه حمام و توالت مشترک هم که نسبتا تمیزه میدن
  5. مسافرت اصلا مبدا و مقصد نیست، مسافرت یعنی خوش گذرونی از مسیر، تو هر شهر و هر جایی که حال کردین حتما توقف کنین، نمیخواد برای دیدن شهر مقصدتون عجله دشاته باشید
  6. تو روازی بارونی سعی کنین تو راه چوب خشک پیدا کنین تا بتونین آتیش درست کنین با چوب های تر دیگه!
  7. باکتون که به نیمه رسید حتما سعی کنین بنزین بزنین، نذارید باکتون خالی بشه
  8. مراقب باشید تو مسیر گل و لای نیافتین، خطرناکه، ماشین بکس و باد کرد سعی کنین زیر تایر ها سنگی آجری چیزی بذارید یا اگه نبود زیرپاییه ماشین رو بذارید اگر خیلی رفتین تو شن زیر  جک ماشین چند تا سنگ گنده بذارید و ماشین رو بلند کنین بعد که بلند شد زیر تایر رو با سنگی آجری چیزی پر کنین که بتونه در بیاد، اگه تو ماسه و گل افتادین الکی گاز ندین
  9. تو سراشیبی اگه ماشین سور میخورد و بالا نمیرفت یکی بره روی کاپوت سنگین که بشه احتمال سرخوردن کمتر میشه میتونین در برید
  10. تحت هیچ شرایطی از رودخونه 5 سانت آب دار هم حرکت نکنین مگه مجبور باشین چون نمیدونین تو آب چیه و روی سنگ زیر آب ممکنه سر بخوره بکس باد کنه خیلی سخته در اومدن
  11. حتما با خودتون چادر مسافرتی، پیک نیک، فندک، ترقه های چهارشنبه سوری مثل سیگارت اینا رو همراه داشته باشید، کبریت هم داشته باشید، از هر چیزی سعی کنین زاپاس هم بیارید.
  12. تو راه که میرید اذوقه یکی دو روز رو آماده تو ماشین داشته باشین، حتما نون بخرید، سیب زمینی هم خیلی لازمه
  13. سعی کنین یه پلوپز برقی با خودتون داشته باشین تا هر جا مثل مسجدی اقامتگاهی چیزی که برق بود بزنین غذا بپزین و آب جوش بیارین بدون هیچ هزینه ای
  14. تو مسافرت مخصوصا تو ایرانگردی توقع هتل 5 ستاره نداشته باشید، یاد بگیرید روی خاک هم میشه خوابید توی چادر هم میشه، میشه حموم صحرایی کرد، میشه تو دستشویی بین راهی حمام کرد
  15. سعی کنین کمتر غر بزنین تا هم به خودتون خوش بگذره هم به همراهاتون، همراهی کنین، دیگران وظیفه سرویس دادن به شما رو ندارن شما هم بخشی از کار رو داوطلبانه به عهده بگیرید و منتظر مفت خوری و حاضری خوری نباشید.
  16. شماره 141 خیلی اطلاعات خوبی میده هر جا رسیدین همین شماره رو با موبایل بگیرید اطلاعات راه هارو میده
  17. سعی کنین مسیرهای مختلف رو تجربه کینن
  18. آب گرم های شهر های مختلف رو هم تجربه کنین، مراقب باشید اگه تجربه جاده های خاکی ندارید حتما تو ابتدای روز و مسیر نسبتا کوتاه رو شروع کنین
  19. اصلا دم غروب حرکت نکنین، شب ها حرکت کردن درست نیست.
  20. اون شهرهایی که تو بخش بالاتر هست، یه بار ببینین بستونه دیگه سعی کنین اطرافشم ببینین، برید حواشیش، مثلا قزوین رو یک هفته هم وقت بذارید باز جای دیدنی داره،
  21.  حتما به قصد لذت بردن و استراحت کردن برید، قرار نیست کارت بزنینا، حال کنین تو مسیر.
  22. حتی الامکان غذا رو خودتون بپزید، از هر شهری هم پیاز اون شهر رو بخرید
  23. لیمو، آب لیمو، عرق نعناع، ادویه، نخود لوبیا واسه چند وعده هم همراه خودتون ببرید
  24. پتو و لباس گرم همیشه باخودتون همراه داشته باشید، اگر به کار پوشش هم نیومد میتونین به عنوان زیر انداز ازش استفاده کنین.
  25. تند تند دستشویی برید، نذارید یبوست بشید، از پمپ بنزینای خلوت استفاده کنین، معمولا پمپ بنزینای اولی شلوغن بذارید دومی و سومی رو انتخاب کینن
  26. هر یک ساعت یک ساعت و نیم حتما پیاده شید، هم خودتون هم همراهاتون، قرار نیست زجر کش بشیدا قراره لذت ببرید.
  27. گوشیتون رو قبل از سفر خالی کنین و فقط آهنگهای زیادی توش بریزید تا تکراری نشه و حوصله تون سر نره، تو هر شهر هم رادیوی اون شهر و بگیرید برنامه های جالبی داره
  28. هر جا میرید با زن و بچه برید، از سفرهای مجردی پرهیز کنین، بدون خانواده بهشت هم به آدم خوش نمیگذره و کوفتش میشه.
  29. تقسیم کار کینن، حتی اعضای کوچیک خانواده هم کاری داشته باشن انجام بدن، حتی شده برداشتن یه ظرف و شستنش!
  30. شیشه نوشابه با خودتون داشته باشید، همیشه هم پر آب باشه که خیلی وقتها آب کم میارید هم واسه خوردن لازمه هم شست و شو به عنوان آفتابه هم میشه ازش استفاده کرد

اینها بخش کوچکی از تجربیات تقریبا چهار دهه ایرانگردی این حقیره، که حضور ذهن داشتم و گفتم، بد نیست ازش استفاده کنین و اگر احیانا چیزی رو از قلم انداختم بهش اضافه کنین.


سلام


موضوعی که میخوام در ادامه بهش بپردازم بیشتر به متاهلین مربوط میشه و مجردها نخونن بهتره؛


زمان ما یعنی تو دهه های شصت و حتی هفتاد، دانشگاه رفتن نیازی به رفتن کلاس کنکور و دونستن نکته های کنکوری نداشت؛ همین که خوب درس رو میفهمیدیم و خوب درس میخوندیم، میتونستیم کنکور بدیم و قبول شیم، اینم اضافه کنم اون موقع از هر بیست نفر یک نفر قبول میشد و این همه رشته و رشته محل وجود نداشت و رقابت واقعا رقابت بود؛ ولی تو دهه های بعدی یواش یواش دانش آموزا به جای اینکه درس رو بفهمن وسوادشون زیاد بشه یاد گرفتن فقط نکته کنکوری حفظ کنن و بعدا معترض باشن که این چی بود ما تو مدرسه یادگرفتیم که اصلا به دردمون نمیخوره. از طرفی آدم های بی سواد و تقریبا بی خاصیتی خروجیه این مدل کنکور دادن شده که میبینیم، غیر از یه سری دانشجوهایی که ذاتا خواهان کسب علم هستن مابقی فقط مدرک میخوان!


خیلی از کلاس های آموزشی، از ولوژیست ها و تراپیست ها تا مشاوران خانواده مذهبی و غیر مذهبی و هر کسی که یه دوره جذابیت های شویی برگزار میکنه بهش اشاره میکنه, به چند تا نکته کنکوری که خیلی از خانم ها و برخی آقایون اصرار زیادی دارن که حتما رعایت کنن، عناوین کلی زیر خیلی مطرحه:

  • حفظ بهداشت فردی و نظافت شخصی و تر تمیز کردن همه جا
  • پوشیدن لباس های جذاب و آرایش های جذاب
  • داشتن رفتارهای ی و عشوه و ناز کردن های نه
  • انجام حرکات و پوزیشن های متنوع ی

و موارد مشابه دیگه ای که تو اینجور کلاس ها زیاد مطرح میشه، یکی از اشکالات اساسی ای که در کشورمون وجود داره این کلاس های کنکور هستن و نکات کنکوری ای که تدریس میشه، تو کلاس به خانمه میگن برای شوهرت آرایش کن، لباس های تحریک کننده بپوش و . که چشمش پر بشه و سراغ کسی دیگه نره، غافل از اینکه این نکات کنکوری فقط نکته های کنکوری ای هستن که مارو از خوندن و دونستن درس اصلی غافل میکنن و فکر میکنیم حالا که نکته کنکوری بلدیم، دیگه نیازی نداریم منظور درس و اصل درس رو درک کنیم.

من موارد متعددی داشتم که همسرش ازش طلب میکرد ولی خیلی جدی به شوهرش گفته فردا اپیلاسیون دارم, بذار فردا شب!!  این فاجعه است, مغز آقایون اصلا اینچیزا رو نمیبینه, یه مورد داشتم مردش رو تنها رها کرده که بره دوش بگیره بعد بیاد, خب لامصب اون هیجان یه زمانی داره, یکم دیر بشه از کله ش میپره و دیگه اون لذتی که ناخودآگاه بهش رسیده رو نخواهد داد و به مرور برای طرفین این القا میشه که تمیز بودن و دوش گرفتن و اپیلاسیون و از این کارها به لذت بردن ارجحه و به مرور سردی و تصنعی بودن رابطه رو پیش میاره؛ این در مورد اصرار و خواست زن و مرد به داشتن روابط متنوع هم هست, داشتن تجربه های جدید اگه توام با لذت نباشه میشه یه عمل مکانیکی که ازش استفاده مناسبی نشه برد و در آینده به سردی و خشکی بیانجامه و حتی رابطه اصلی رو هم تحت تاثیر خودش قرار بده.

نکته خیلی مهمی هم که وجود داره, یکی از اامات داشتن رابطه شویی مطلوب علاقه و میل و کششه, اشتباه نکنین!!! اینهایی که مثلا تو خیابون با یه زن خیابونی رابطه جنسی برقرار میکنن و حتی دنبال زنی میافتن یا مثلا به نقاط مختلف بدن یه خانم علاقه نشون میدن, لذت شویی توش نیست, فقط ی موقت میل و هیجان جنسیه که حالا به خاطر خیلی مسائل پیش میاد که جاش اینجا نیست, خیلی دقت کنین لذت شویی فقط در یه رابطه جنسی خلاصه نشده, لذت شویی از اشتیاق و کشش زن و مرد به هم به واسطه علاقه ایجاد میشه.


یادمون باشه رضایت و علاقه اصلی ترین عامل لذت بردن تو رابطه شوییه و ممکنه یه زن و شوهر لباس های ژولیده و ریخت نا مرتب و حتی تن عرقی با عشق از هم کام بگیرن و لذت ببرن، در حالی که با هزار تا آرایش و پیرایش و لباس ی و ازین حرفا هیچ لذت و کامی از هم نگیرن، پس بیشتر از هر چیز مصنوعیه ی حاشیه ای بهتره اصل رابطه و اصل لذت، اصل علاقه و اصل رضایت از طرف برامون ملاک عمل باشه.


+ نکته ای که مخصوصا تو نوجوان ها و خیلی از جوونتر ها و خیلی از بزرگتر ها میشه دید, اینه که فکر میکنن وقتی آرایش میکنن, لوندی میکنن, خودشون رو به هر رنگ و لعابی در میارن و خیلی کارای دیگه برای جذب یه پسری دارن علاقه ش رو هم جذب میکنن, غافل از اینکه فقط دارن هیجان جنسی اون فرد رو تازه در صورت علاقه به اون رفتار جلب میکنن و نکته خیلی مهم تر اینه که این جور کارا مثل چراغ سبزی میمونه برای کسایی که دنبال چراغ سبزن که حالش رو ببرن و الا عموما از این چیزا برای کسی موندگاری دیده نشده!


++ چندین سال پیش یه مطلب نوشته بودم در خصوص المان های جذابیت, خیلی علاقه مندم ورژن جدیدشم رو هم آماده کنم که اگه شد این ور سال وگر نه اون ور سال مینویسمش.


+++ من چرا بعد از سلام حال احوال نمیکنم؟؟ حالتون خوبه؟ خوشین سلامتین؟/ با زندگی حال میکنین؟؟ روزگار بر وفق مراد هست؟/ سرتون سلامت و دماغتون چاغ هست؟/


++++ الان عشقم توجشنواره سیما جایزه گرفت با ذوووووقی پریدم، عیال شاکی شدن، خب همه میدونن حتی خودش وقتی برنامه ش پخش میشه منو صدا میکنه و میگه بیا برنامه عشقت. ماشالله پنج تا شکم زاییده هنوزم عین دختر نه ساله معصومه!


* این شعر مولانا رو بخونیم, خیلی پیشنهاد فوق العاده ایه!


سلام


عرائض بنده حاصل تجربه این سالهای من در بررسی و تحلیل رفتارهای آفراد به خصوص زن و شوهر های زیادی بوده، حدود 16 ساله وب مینویسم، تقریبا دوزاده سیزده ساله هم به صورت تجربی مشاوره میدم، همه جوره آدم رو هم دیدم، بازخوردهای متنوع و متکثری هم از طرف هام داشتم، چه کسایی که مورد مشاوره بودن و چه کسایی که فقط نتایج رو میخوندن، قطعا مخالفت ها و موافقت هایی بوده، قطعا کج فهمی ها و درست دیدن هایی بوده ولی هر چی بوده، زندگی ادامه داشته، تنها چیزی که مایلم برای این پست به یادگار بذارم دو تا حکمته به شرح زیر، ان شالله به کارتون بیاد:


1- هیچ وقت به زن هاتون حرف راست نزنین، عوضش اون حرفی و بزنین که دوست داره بشنوه! (این در مورد شوهر  دقیقا برعکسه، هیچ وقت ناقص و غیر صادقانه حرف نزنین و الا بی اعتبار خواهید شد)


2- زنی که دارید، بهترین زنیه که میشده داشته باشید، اینو میتونین تو بررسی ی دیگه بهش برسید؛ فکر کنین فلانی زنتون بود، به عمق فاجعه میرسیدین، فقط به ظاهر و مقطعی توجه نکنین، به عمق و طول زندگیه اون زن دقت کنین، میبینین زنه خودتون فرشته است. (این در مورد شوهر هم میتونه مصداق داشته باشه)


+ عیال محترم، از حضور بیش از حد من تو این وبلاگ و ارتباطات غیر ضروری معترض شدن، و خواستن که این وبلاگ رو حذف کنم، من هم برای تأمین نظر ایشون و اینکه نشون بدم هیچ وابستگی و ارتباط ناصوابی وجود نداشته، عن قریب این مجموعه یادداشت ها رو حذف و با قلبی آرام و ضمیری امیدوار از خدمت خواهران و برادران مرخص و به جایگاه بایدی سفر میکنم، به‌ دعای‌ خیر شما احتیاج‌ مبرم‌ دارم‌. و از خدای‌ رحمان‌ و رحیم‌ می‌خواهم‌ که‌ عذرم‌ را در کوتاهی‌ خدمت‌ و قصور و تقصیر بپذیرد.


چهار تا فیلم هست:


یکی از  پسر شهید بالای تابوت پدرش و اون یکی از پدر شهیدی که به استقبال پسرش اومده، سومی خواهر شهیدی که خداحافظی میکنه با برادر شهیدش و مادر شهیدی که با جنازه پسرش رو به رو میشه !



برای همه اموات امروز حمد و سوره بخونین


خدا همه ما رو بیامرزه


+ من هیچ دین و ایمونی هم نداشته باشم نمیدونم چرا برای شهیدا  یه جایگاه خاص قائلم، یه بار تو محل شهید آوردن هزار تا کار داشتما ولی برای خودم فرض بود اصلا دست خودم نبود برم زیر تابوتش همراهیش کنم، همه مسیر اشک میریختما، ناخودآگاه، نمیدونم چه حکمتیه شهید خیلی منو جذب میکنه، خیلی حس خوبی بهم میده، خدا خیرشون بده، جنازه و تابوتشونم پر برکته .



سلام
به درخواست نویسنده وبلاگ نون والقلم یه بار تو عمرمون خواستیم وارد یه پویش بشیم عین متن این پویش رو براتون کپی میکنم:


" هر سال، بیان برترین وبلاگها رو انتخاب میکنه اما همه میدونید ملاک بیان برای برترین ها، کیفیت و محتوا نیست. و واقعا هم یه کارگزار در زمینه فکری و فرهنگی نمیتونه نمره به محتوا و کیفیت زیر مجموعه اش بده بلکه نمره به کیفیت و محتوا رو باید کاربرا و نویسنده های بیان بدن.
 پیشنهاد میدم این پویش رو خود کاربران بیان راه اندازی بکنن. 
به این صورت هر نفر کاربر بیان که وبلاگ داره یه تعداد محدودی وبلاگ رو معرفی بکنه که از نظر این کاربر اون وبلاگ معرفی شده دو ویژگی رو حتما دارا باشه:

1_ محتوای با کیفیت در مطالب و پاسخگویی به نظرات

2_ تاثیرگزاری بر روی مخاطبان

بحث محتوای نافذ و با کیفیت به تنهایی کافی نیست. مثلا اینکه کسی از یه کتاب خیلی خوب مطلبی رو کپی بکنه بعد در مقام پاسخگویی ضعیف عمل کنه. اون محتوا رو هم هدر داده. برای همین مسئله تاثیر گزاری رو  به عنوان مولفه دوم مطرح کردم چون در مولفه دوم بحث پاسخگویی و تعامل درست با مخاطب هم از مومات میشه. یعنی اخلاق شما و منش شما نمود پیدا میکنه.
الان یک ماه مونده تا آخر سال، فرصت کافی رو داریم برای راه انداختن این پویش. برنامه پیشنهادی من اینه که هر کسی یه تعداد محدودی (حد خاصی مشخص نمیکنم. ممکنه کسی یه وبلاگ با این ویژگی ها بشناسه یکی ده تا) وبلاگ که هم با محتوای مناسب مینویسن  هم موثر عمل میکنن و تاثیر گذار هستن رو نام ببره و لینک بده و یکی دو جمله در مورد وبلاگ مد نظرش شرح بنویسه. وصفش کنه.

اگر تعداد کسانی که در این پویش شرکت کردن به بیش از 50 نفر برسه ما میتونیم نتیجه آماری ارائه بدیم که موثرترین وبلاگها و با کیفیت ترین وبلاگها از نظر کاربران بیان کدوم وبلاگها هستن. طبیعتا هر چقدر مشارکت بیشتر باشه آمار ارائه شده موثق تره."
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


البته خود من هم چند تا وبلاگ که محتوای با کیفیت و موثری دارن رو دنبال میکنم و مطلوبن که در ادامه به استحضار دوستان میرسونم، این پست تا مدتی به عنوان پست ثابت در ابتدای وبلاگ جا داره و بعد از حصول نتیجه برش میدارم، دوستان خوشحال میشم به هر تعدادی که علاقه مندن و میپسندن وبلاگ هایی رو معرفی کنن و یه شرح مختصری هم بدن، خود بنده هم در پایان وبلاگ های اینچنین رو معرفی خواهم کرد:

+ هر چند من به شدت علاقه مندم وبلاگ های با محتوای دری وری، نویسنده های بی شخصیت و مزخرف، نوشته های خرافی و دوزاری رو معرفی کنم که اگه شد این کار و خواهم کرد، حالا دوستان هم میتونن این کار و بکنن.

++ در خصوص سایر پست ها همچنان نظر دهی و مشارکت فعاله و ممکنه بعد از این پست هم مطالبی منتشر بشه ولی خب فعلا این پست ثابته.

+ کلا از این قرتی بازیا و پویش بازی وچالش بازیا خوشم نمیادا ولی خب این پویش رو بد ندیدم، ممکنه چیزهایی رو بهمون اضافه کنه و یادمون بده که نمیدونستیم.


لیست مورد نظر من که به مرور تکمیل میشه:

1- حقیقت روشن :  بزرگواری که اولا نوشته هاشون به شدت مستند و متقنه، به شدت به نکات ظریف و واقعی ای اشاره میکنه، به شدت ارزش چندین بار خوندن داره، نویسنده با سواد و با اطلاعی که میشه به عنوان رفرنس ازش استفاده کرد.

2- تفکرات یک آرمان : نوشته هاش بوی دغدغه و درد داره، خیلی دوسش دارم چون همیشه از واقعیت های تلخی میگه که یه وقتایی بهشون عادت کردیم، اشارات ظریفی داره که قابل تامله

3- سوته دلان : من خیلی آدم دیندار و مذهبی ای نیستم، ولی با دو چیز اصلا شوخی ندارم، یکی قرآن و اونیکی مقام شهید، وبلاگ خانم سوته دلان که از قرآنی های بیان هستن، واقعا روشنگر و تبیین کننده است، جوری آیات رو تبیین و تفسیر میکنن که انگار تازه ی تازه از تنور در اومده، بشدت مطالب خوش خوراکی منتشر کردن، اجرشون با حضرت حق

4- کلبه مجازی من : این وبلاگ رو دوست دارم چون، به شدت میتونین توش اشتراکات اهل تسنن و تشیع رو پیدا کنین. یکی از مشکلات و معضلات این روزهای اهالی مذهب، برداشت های اشتباهشون از مذهب دیگه است، اهل سنت نگاه واقعی ای به اهل تشیع ندارن و اهل تشیع هم همین طور، خیلی نگاه غلطی به اعتقادات اهل سنت دارن، این وبلاگ برای خوندن به شدت ارزشمنده.



سلام


یه جایی مطلب "قابل توجه ن آزاردهنده به همسر" در رابطه با نی که شوهراشون رو با کارهاشون اذیت و آزار میدن و سرپیچی میکنن و سر ناسازگاری دارن خوندم، جالب بود، دوست داشتم شما هم بخونین، شاید حواستون کمی جمع بشه که با توهمات احمقانه نه، با ندانم کاری، با بلاهت و بی عرضگی، با بیشعوری و نفهمی انقدر کرم تو زندگی خودتون نریزید و زندگی خوبتون رو به گند نکشین!


+ من خیلی رویکردم استنادات مذهبی نیست، ولی خب تو این مدت خیلی از ن ظاهرا مذهبی و مدعی مذهب رو دیدم که فقط از حقوق دینی خودشون حق طلاق و نفقه رو میشناسن و وقتی باید تکالیف خودشون رو انجام بدن، مثل اسب سرکشی میمونن که  به زندگیشون جفتک میزنن!


سلام


حالتون چطوره؟؟ چه میکنین؟؟

حواستون هست یک ماه به همین زودی از سال گذشت؟/

چه خبرا؟؟


دیشب یکی از اقوام زنگ زد، چند وقت پیش شنیده بودم که براش خواستگار اومده و داره ازدواج میکنه، خب دم عید به روش نیاوردیم تا خودش بگه، که گفت فلانی میخوای یه خبر بهت بدم گفتم خیره ان شالله خوش خبر باشی، گفت عقد کردم، بهش گفتم قبلا خوشحالش شدما ولی الان ادای اونایی که اولین باره خوشحال میشنا برات در میارم . کلی خندیدیم و قلبا خوشحال شدم که عقد کرده؛


ایشون شش سال با یکی زندگی کرده بود، و بعد از این همه سال زندگی به شکل نامناسب و لجوجانه ای از هم جدا شدن، منو چون به عنوان ریش سفید قبول داشتن، بیشتر دعواهاشون رو تو این شیش سال من میرفتم جداشون میکردم و آشتیشون میدادم، دعواهای زد وخوردی شدید که یه بارم یادمه پام تو شیشه های خورد شده خونشون رفت 5 تا بخیه خورد . بگذریم، بالاخره این دو تا از هم جدا شدن، هفته آخری که دیگه کارشون تموم بود، به پسره (فامیل ما دختره است) زنگ زدم و از معایب طلاق دقیقا دو ساعت تمام حرف زدم، از تجریبات تلخ و عوارض بعد از طلاق ولی خب گوشش بدهکار نبود و اصولا این جور مواقع حرف تو سرشون نمیره و باید بهشون فرصت بدیم که تجربه کنن تا سرشون به سنگ بخوره!


دلم برای اون سالهایی که از عمرشون گذشت و به خاطر بی تدبیری جفتشون خراب شد میسوزه ولی خوشحالم و آرزو میکنم تو این مسیر و شوهر جدیدش زندگی توام با آرامش و رضایتی داشته باشن.


معتقدم طلاق در هر صورت یه بازی دو سر باخته که حالا حالاها نمیشه جبرانش کرد، اساسا تا حد مرگ باید پای زندگی ایستاد و نذاشت زندگی از هم بپاشه و الا اثرات مخرب زیادی طلاق داره که شرحش هم آدم رو آزار میده.


زندگی بچه بازی نیست که با یه نسیم و یه اختلاف و اصلا هزار تا اختلاف از بینش ببریم، باید بسازیم باید تحمل کنیم و تدبیر، و الا همه زندگی ها مشکلات و مشقت های طاقت فرسا داره که ممکنه هر کسی رو خسته کنه ولی باااااااااااید ادامه بدیم.


من بارها با عیال که صحبت میکنم میگم، منو شما هر وقت هم به بن بست برسیم باااااااااااااااااااید زندگیمون رو حفظ کنیم، عیال همیشه به من خورده میگیرن میگن یعنی علاقه هم نداشته باشی هم میخوای ادامه بدی من میگم بله اگه علاقه ای هم نباشه باااااااااااااااااید ادامه بدم، این تعهد ماست به هم و به بچه مون و به خانواده هامون، نمیشه بچه بازانه از زیر تعهدمون شونه خالی کنیم.


+ تو پست بعدی عوارض و اثرات مخرب و ویرانگر طلاق رو براتون شرح خواهم داد


سلام


حالتون چطوره؟؟ چه میکنین؟؟

حواستون هست یک ماه به همین زودی از سال گذشت؟/

چه خبرا؟؟


دیشب یکی از اقوام زنگ زد، چند وقت پیش شنیده بودم که براش خواستگار اومده و داره ازدواج میکنه، خب دم عید به روش نیاوردیم تا خودش بگه، که گفت فلانی میخوای یه خبر بهت بدم گفتم خیره ان شالله خوش خبر باشی، گفت عقد کردم، بهش گفتم قبلا خوشحالش شدما ولی الان ادای اونایی که اولین باره خوشحال میشنا برات در میارم . کلی خندیدیم و قلبا خوشحال شدم که عقد کرده؛


ایشون شش سال با یکی زندگی کرده بود، و بعد از این همه سال زندگی به شکل نامناسب و لجوجانه ای از هم جدا شدن، منو چون به عنوان ریش سفید قبول داشتن، بیشتر دعواهاشون رو تو این شیش سال من میرفتم جداشون میکردم و آشتیشون میدادم، دعواهای زد وخوردی شدید که یه بارم یادمه پام تو شیشه های خورد شده خونشون رفت 5 تا بخیه خورد . بگذریم، بالاخره این دو تا از هم جدا شدن، هفته آخری که دیگه کارشون تموم بود، به پسره (فامیل ما دختره است) زنگ زدم و از معایب طلاق دقیقا دو ساعت تمام حرف زدم، از تجریبات تلخ و عوارض بعد از طلاق ولی خب گوشش بدهکار نبود و اصولا این جور مواقع حرف تو سرشون نمیره و باید بهشون فرصت بدیم که تجربه کنن تا سرشون به سنگ بخوره!


دلم برای اون سالهایی که از عمرشون گذشت و به خاطر بی تدبیری جفتشون خراب شد میسوزه ولی خوشحالم و آرزو میکنم تو این مسیر و شوهر جدیدش زندگی توام با آرامش و رضایتی داشته باشن.


معتقدم طلاق در هر صورت یه بازی دو سر باخته که حالا حالاها نمیشه جبرانش کرد، اساسا تا حد مرگ باید پای زندگی ایستاد و نذاشت زندگی از هم بپاشه و الا اثرات مخرب زیادی طلاق داره که شرحش هم آدم رو آزار میده.


زندگی بچه بازی نیست که با یه نسیم و یه اختلاف و اصلا هزار تا اختلاف از بینش ببریم، باید بسازیم باید تحمل کنیم و تدبیر، و الا همه زندگی ها مشکلات و مشقت های طاقت فرسا داره که ممکنه هر کسی رو خسته کنه ولی باااااااااااید ادامه بدیم.


من بارها با عیال که صحبت میکنم میگم، منو شما هر وقت هم به بن بست برسیم باااااااااااااااااااید زندگیمون رو حفظ کنیم، عیال همیشه به من خورده میگیرن میگن یعنی علاقه هم نداشته باشی هم میخوای ادامه بدی من میگم بله اگه علاقه ای هم نباشه باااااااااااااااااید ادامه بدم، این تعهد ماست به هم و به بچه مون و به خانواده هامون، نمیشه بچه بازانه از زیر تعهدمون شونه خالی کنیم.




سلام

حالتون چطوره؟

چه خبرا؟/

خوش میگذره؟

اوضاع بر وفق مراد هست؟

دماغتون چاقه؟؟ راستی چرا میگن دماغتون چاقه؟؟ یعنی چاق بودن دماغ دلیل بر خوبیه و لاغر بودنش نه؟

میگن چاق سلامتی کردن از همین دماغتون چاقه اومده!


بگذریم، القصه، که امیدوارم خوب و سرحال باشید.


یکی از همکاران نمیدونم چرا سالهاست منو حاج آقای حسینی صدا میزنه، راستش هر وقت اون منو با این عنوان و اسم اشتباهی صدا میکنه یاد اخلاق در خانواده میافتم، از اون جالب تر من هیچ وقت بهش نگفتم اخوی! برادر! داری اشتباه صدام میکنی، همیشه منم در پاسخ به سلام حاج آقای حسینی، باهاش چاق سلامتی کردم و حال احوال، لازم به ذکره از اونجا که من حافظه تقریبا متمایل به صفری به حفظ کردن اسامی افراد دارم؛ اصلا نمیدونم اسم این آقا چیه، فقط میدونم آشناست، یه زن داره بسیار کدبانو و هنرمند، یه نوه داره، عروس داره خونه شونم سمت چهارراه ولیعصره، یه مقدار هم مریض احواله ولی واقعا اسمشو نمیدونم!


داشتم به این فکر میکردم: من که هیچ وقت اشتباه این همکارمو اصلاح نکردم و همیشه در جوابش باهاش خوب بود، اونم حالش خوب بوده منم که مشکلی نداشتم، چه خوب می‌شد همسرها هم در مقابل هم اگر اشتباهی هم بکنن به روی خودشون نیارن و از کنارش با خوبی و خوشی بگذرن، واقعا اینجوری زندگی قشنگ تر نمیشه؟؟ 


سلام

حالتون چطوره؟؟

اوضاع بر وفق مراد هست؟/

میبینین چقدر سبزه ها تازه ن، چقدر درختا تازه ن، چقدر چشم نوازن!

خدارو شکر بابت این همه نعمتی که خدا بهمون داده


امروز مایلم براتون از اختلافات زن و شوهری حرف بزنم که یه کیسه کاملا واقعی هستن:


به مرده گفتم اول تو بگو، اونم شروع کرد و گفت:

  1. هر کاری میگم بکنه، عکسش رو انجام میده، هرررررررررررر کاری و تقریبا استثنا هم نداره!
  2. هفته ای هفت روزه، هشت روزشو صبح زود پا میشه میره خونه مادرش، شب میام میبینم ظرفارو نشسته رفته تازه اومده شب بعد از دو روز ظرفای سینک و بشوره!
  3. براش کادو روسری خریدم، کشیده روی وسایل آشپزخونه، روسری به اون گرونی رو بدون اینکه یه بار سر کنه، به عنوان دستمال استفاده میکنه
  4. خانواده م برای بچه هر چی میخره نیمپوشونه، ولی خودش بخره همش اونا رو میپوشونه
  5. غذا پختن خانم اینجوریه، همه مواد غذا رو میریزه تو قابلمه میذاره سه ساعت انقدر همه چی میجوشه که نه تهش مزه ای داره نه هیچی ، چون تنبلیش میاد یه ذره دقت کنه، یه ذره سلیقه به خرج بده
  6. به من میگه تو این چیزا دخالت نکن، میگم والا به خانه بر مگیردیمم که نگاه کنی متوجه میشی که آشپزا تیکه تیکه و به فاصله و هر ماده اولیه رو به وقتش به غذا اضافه میکنن نه اینکه یهویی همه رو بریزی تو قابلمه که خودتو راحت کنی!
  7. میخواد بره خونه مادرش ساعت 9 صبح آماده است، ولی یه روز جمعه که من خونه ام، ساعت 12 پا میشه، یا خدا نکنه بخوایم با خانوادم بریم بیرون، اونقدر لفت میده اونا رو دو ساعت دم در معطل میکنه و کارایی که هیچ وقت انجام نمیداده رو انجام میده، یا میبینه اونا تو ماشین منتظرن میشینه برای خودش نسکافه درست میکنه
  8. نشده یه بار حال داشته باشه لباسامو اتو کنه، راستش اصلا کلا اتو بکن نیست هر وقت میرم اداره دیگه عادت کردن لباسای من اتو نداشته باشه
  9.  سر تولد بچه هر کاری خواسته کرده و کافی بوده مثلا من نظری بدم زده تو دهن من، و مخالفت کرده، سر اینکه غذا چی بدیم یا از کجا کیک بگیریم حرف از طلاق و طلاق کشی زده و پاشده قهر کرده رفته خونه باباش . یعنی انقدر بی فکره
  10.  من روزه م، نه برام سحری میذاره، نه افطاری درست حسابی ای آماده میکنه، تازه اذان داده یادش میافته کره و عسل رو سفره نیست، تازه از من میپرسه مگه کره میخوری؟؟
  11. به من میگه شوهر خواهرم اون روز تو رستوران خواهرم یه آن هوس پیتزا کرده پاشده با کلی زحمت روی غذای اصلی پیتزا هم گرفته گفته دلش خواسته، هر وقت بخواد براش کیک میخره . ولی من براش نمیخرم، عقلش نمیرسه که قند داره و من به فکره سلامتیشم و اساسا از این غذاهای مسموم و فاسد دوست ندارم بخوریم!


بعدش نوبت خانمه شد، شروع کرد به گفتن:
  1. اصلا به من توجه نمیکنه
  2. انگار من تو این خونه نیستم
  3. اصلا منو حساب نمیاره
  4. یه مسافرت باهم نرفتیم

مرده وسط حرفش پرید گفت: یعنی چرت و پرت میگه به قرآن، گفتم آروم باش بذار حرفاشو کامل بگه
ولی نتونست خودشو کنترل کنه، گفتم باشه تو بگو:


12. ما تو ایام عید یه هفته مسافرت بودیم، قبل از عید کیش بودیم، قبل ترش قم رفتیم، هر وقتم وقت میشه میایم خرید فروشگاه های مختلف

گفتم باشه بذار خانمت بگه:

5- میگه اصلا برای من وقت نیمذاره
6- مرد من نیست، همه ش واسه من نیست، برای خانوادش وقت میذاره ولی برای من نمیذاره
(مرده داشت حرص میخورد از دستش)
7- براش مریضی من مهم نیست و


ادامه داشت حرفاشون، کلی جر و بحث کردن، یکی زنه میگفت حرص مرده رودر میاورد مرده هم با داد و بیداد و کفری شدن جواب میداد و . اینایی که یادم بود و گفتم.

به خانمه گفتم بره بیرون، آقاهه رو نشوندم کنارم، بهش گفتم میدونی چرا بچه ها رو پوشک میکنن؟!! گفت خب اختیار ندارن دست خودشون نیست، گفتم دقیقا همینه میدونی چرا خانم ت این  اراجیف و بافته و با تو درست رفتار نمیکنه، چون عقل درست حسابی نداره برگشت با عصبانیت گفت خداشاهده یاسین تو گوش خرررررر بخونی یه اثری داره ولی تو سر این هیچ اثری نداره، گفتم دقیقا همینه وقتی یکی عقل درست حسابی نداشته باشه تو خودتو جرررررررررر هم بدی هیچ اتفاقی نمیافته و تو فقط این وسط حرص میخوری .گفت فردا سر تربیت بچه میخواد برینه تو تربیت بچه، گفتم تو بخوای نخوای اون میرینه و با حرص خوردنت چیزی درست نمیشه؛

یاد اون حرفم افتادم که به نظرم آدمهای نادون و بی عقل و بی فهم و شعور تو این دنیا خیلی راحت تر زندگی میکنن و آدمهایی که اندکی درک و فهم دارن همش باید زجر بکشن . اینو بهش گفتم، یکم حرفای مردونه دیگه زدم بهش تا بتونه خودش رو در برابر حماقت ذاتی و بلاهت وجودی زن ها آروم کنه و به خشم نیاد، در آخرم بهش گفتم به خاطر خدا و تربیت بچه ت و سعی کن تحملش کنی و بتونی باهاش کنار بیای و نبینی رفتارهای احمقانه شو فکر کن کفاره گناهاته و قراره از این دنیا به واسطه عذابی که از زنت میکشی پاک بری بیرون آخره آخرشم گفتم فکر کردی من یا بقیه مردها وضعیتمون از تو بهتره؟؟؟!!


واقعا دلم برای زندگی هایی که بلاهت نش داره به گند میکشدشون میسوزه!

+ بازم تأکید میکنم نیاین بگین خب زندگی هایی هم هست که مرداش دارن خرابش میکنن، دقت کرده باشید یه کیس رو مطرح کردم که ما به ازای بسیار فراوانی در جامعه داره .

سلام

ماه رمضون اومده و تقریبا فضای درونی وبیرونی آدم ها یکم با قبل متفاوت شده

 امروز رسما روز اول ماه رمضونه و تقریبا 29 روز دیگه عین برق و باد میگذره شعر بالارو شب آخر برامون میخونن.


همیشه حس حسرتمندی داشتم، خیلی ناجور و فوری تموم میشه میره، تقریبا هیچ وقت گشنه م یا تشنه م نشده، فقط بی حالی عارض بهم میشه و خواب زیاد .


رستوران محل کار من سر ساعت 2 و نیم جمع میکنن میرن، یعنی یک دقیقه هم بعد از دو و نیم غذا سرو نمیکنن نمیدونم چه حکمتی داره دقیقا میفهمم و حس میکنم تو ماه رمضون هم انگار یه بساطی رو پهن میکنن به اصطلاح یه سفره ای پهنه و دقیقا شب آخر جمع میکنن میرن!

خدا کنه کسی این وسط گشنه نمونه!!



پینوشت:

1- مرحوم پدرم رو تو همین ماه رمضون از دست دادیم؛ تمام سحرهای این ماه، غم نبودشون رو با همه وجودم حس میکنم.


2- از امروز تصمیم گرفتم با زبونم کسی رو آزار ندم، ناجور همه میگن انقدر نیش نزن، زبون خیلی تند و تیزی داری، به نظرم خیلی از کسایی که باهام خوبن از ترس بی حیایی و تیکه انداختن بهم نزدیکن که در امان باشن یا کلا رابطه شون رو قطع کردن. حس میکنم نوع ادبیات و بیانم اصلا درست نیست، این مدلی نه حرف زدنم واقعا درسته و نه کسی براش ارززشی قائل میشه و نه اثری که باید و داشته باشه، وقتی میشه خوب تر و بهتر حرف زد، چرا انقدر تند و تیز و گزنده؟؟!! (خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی)


3- از اینکه با حرفام کسی و اذیت کردم شرمندم، ببخشید، به خدا هر چی گفتم از سر دلسوزی بوده و ناراحتی و الا من هیچ بغض و حقدی نسبت به هیچ کسی ندارم و دوست دارم هر کسی در بهترین شرایط مکننه ش و بهینه ترین حالت خودش زندگی کنه و خوشحال باشه.


4- جو گیر شدن هم چیز خوبیه، حتی شده به قول همکارم که بهش گفتم بنا رو گذاشتم ماه رمضونیه اذیتتون نکنم، بهم گفت فکر کنم فقط یک ساعت روز اول این عهد رو روش بمونی! (یه بار خوندم چقدر مثبت شدم خداییش، بهم نمیاد این حد از خوب بودن!!)


5- با خودم میگم اصلا اینجا نوشتن چه فایده ای داره؟؟جر وقت تلف کردن و حرص درآرودن یه عده ای که هیچ جوره نمیخوان قبول کنن که دارن اشتباه میکنن!


6- برای همه مریض ها، همه گرفتارها، همه مشکل دارها، همه آدم ها دعا کنین، دعاهاتون رو محدود به یه قشر خاص نکنین.



سلام

حالتون چطوره؟؟

یکم از بعضی دوستان توقع همراهی تو پست قبل رو داشتم، هر چند حدس میزدم و استرس داشتم نسبت به بازخورد پست قبلی!


بگذریم، چند وقته، البته خیلی وقته به این مساله برخورد دارم، به مساله ای که در ادامه میخوام بهش اشاره کنم، فقط پیشنهاد میکنم قبلش پست آمیرزا مهدی رو بخونین، چون عنوان رو از ایشون وام گرفتم هر چند یکم رویکرد عرضم متفاوته:


من عموما تو فضاهای این شکلی (مجازی) ناشناسم، یعنی رسمی ترین چیزی که دارم یه ایمیله که فقط اسم کوچیکم روشه و عملا به اسم من تو فضای مجازی تقریبا" چیزی وجود نداره؛


خیلی وقتها برای ی حس فضولی و کنجکاوی و بعضا خارش کِرمِ درون تو نقش های متفاوتی ظاهر میشم، البته این موضوع اخیرن اتفاق نیفتاده، یه وقتایی دیدین که مثلا وبلاگی حذف میشه شما میتونین به اسم خودتون اون وبلاگ رو ثبت کنین، تو همین فرایند ثبت وبلاگ فیک بارها اتفاق افتاده که آقایون موجهی که در نظر من به شدت مستقل و مستحکم هستند چپ و راست پیام های خصوصی میدادن و ابراز تمایل برای برقراری ارتباط میکردن.


من با این آقایون به ظاهر موجه کاری ندارم، بیشتر میخوام یه جوال دوز به خودم بزنم، تو مقاطعی شخصا" پیام های غیر ضرور شخصی برای بعضیها فرستادم، درسته حالا پیام خاصی نبوده، درخواست رابطه یا چیزی نبوده ولی اصلا ضرورتی هم نداشته من پیامی اونم خصوصی برای ایشون بفرستم، از این رفتار زشت خودم، با دیدن پیام های اون آقایون تو وب فیک احساس کردم که چقدر این کار سخیف و زننده و حقارت باره.


یادمه دوران دانشجویی، به پیشنهاد خانواده برای اولین بار تو عمرم رفتیم مشهد، فکر کنم حوالی میدون ولیعصر بود، نمیدونم یه هیات دانشجویی بود، تبلیغ کرده بود منم ثبت نام کردم، چند تا اتوبوس میشد . اتوبوس دخترا از کنارمون داشت رد میشد، یهو ایستاد(خداییش من از جوونی هم محل سگ به دخترا نمیذاشتم) اومدم که پرده رو بکشم که مثلا دخترا دید نزنن!! دیدم پسر بغل دستیم افتاد رو من انگار یه دسته حوری دیده چنان چشاش و نیشش وا شد که دختره تو اتوبوس بغلی پرده رو کشید، خیلی حرصم گرفت، باهاش برخورد کردم گفتم تو شخصیت منو لگد مال کردی، من میخواستم به اون محل ندم حالا طرف فکر میکنه من له له زدم و اونه که محل نداده!


نمیدونم تا کجا میخوام این مطلب رو کش بدم ولی هر چی که هست، ولی کلا من از پاچه لیسی، کاسه لیسی و کلا عمل لیسیدن بیزارم، مخصوصا همونی که به ذهنتون رسید چون یه عده قابل توجهی از آقایون واقعا این صفات رذیله رو دارن، مخصوصا در برخورد و رابطه با خانم ها، که با شخصیت و جایگاه مردانه به شدت در تعارضه؛ هر چند خیلی خیلی کم بوده ولی خود من هم چند باری رفتارهای شنیعی* ازم سر زده که مایه خجالت و شرمه که باید جلوش رو بگیرم!


* اون شنیعی که در مورد خودم عرض کردم، اصلا مثل شنیعی که الان بابه نیستا، مثلا بارها دیدم خیلی از آقایون در حقارت بارترین حالت ممکنه به زن ها شماره میدن، من تو باورم نمیگنجه این رفتار دون و حقیرانه، یا دنبال لاس زدن و اینا هستن، در اون حد حقیر نشدم، منظورم شنیع نسبت به شخصیت و مرام و عادات خودم بوده که اگه برای کسی تعریف کنم ممکنه بهم بخنده و بگه اینا که هیچی نیست ولی برای من خیلیه!(اینو گفتم فردا مخصوصا عیال محترم نیان بگن با کی چی گفتی و چه رابطه یا برقرار کردی!!!)

علاقه مندم تأکید کنم، این رفتار من ناشی از اعتقادات مذهبی یا تقیدات دینی نیست، چون واقعا نیست؛ و بیشتر ابعاد شخصیتی و رفتاریم این شکلیه، این شکلی بوده و خدا کنه این شکلی بمونه!


+ این فیلم رو حتما ببینین


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

خرید فروش پوشاک بچه در قشم پوشاک کودکان ارز دیجیتال و بلاکچین Antonio پترو سازه تدبیر گستر (پتساکو) راهی برای آرامش تست مطلب شماره ۲ Kayla ساخت دستگاه تزریق شکلات اطلاع رسانی